سه شنبه 13 دی ماه 90
قرار بود امشب ساعت 6:50 عصر برسی تقریبا سر ساعت اونجا بودم اما حدود 20 دقیقه دیر اومدی اینقدر خوشحال بودم
که اون انتظار اونم تو سرما
اصلا واسم مهم نبود فقط به با تو بودن فکر می کردم
بعد روز تولدت دومین بار می شد که قرار بود با هم باشیم ومن ذوق زده بودم
خیلی خوش گذشت خیلیم زود گذشت قسمت آخرش خیلی خوب بود " قدم زدن با تو "
کاش بیشتر می شد با هم بمونیم و قدم بزنیم...
الان یکم ذوق دارم نمیدونم بهت از این وبلاگ حرفی بزنم یا بزارم وقتی کامل شد غافلگیرت کنم!!! نه!!!!!!!!
نمیگم ....
بعدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اما شب خوبی بود ازت ممنونم   
منتظرم اون روز بیاد...
میدونی وقتی اینقدر مهربونی میخوام دنیا نباشه خیلی دوستت دارم
خدایا شکرت ممنونم به خاطر این عشق پاکی که تو قلبم گذاشتی
خیلی خوشحالم که عشقمون بهانه ای واسه خیلی چیزا نشده بخاطر پاکیت بیشتر دوستت دارم ..  
شاید تقدیر واسه ما به هم نرسیدنه اما همین دوست داشتنم قشنگه
چت
تا حالا با کسی چت نکرده بودم راستش شاید مسخره بیاد اما بلد نبودم
یه بار توی تابستون بود بهم زنگ زدی و گفتی بیام یاهو
اما چون خجالت میکشیدم بگم بلد نیستم یه جوری پیچوندمت (ببخشید خب)
اما آخرش با شجاعت تمام بهت گفتم و تو کلی خوشحال شدی ...
تا الان حدود5-6 باره با هم چت کردیم و همشو یادمه ،آخه از همشون یه جورایی خاطره دارم
اونوقتا همش با خودم می گفتم آخه چت کردن چه جذابیتی داره؟؟!!!! اونم با کسایی که اصلا نمیدونی کی هستن !!!!
اما الان خیلی تجربه ی خوبی واسم شد چون با تو بود ......................
راستش چند بارییم بدون اینکه بدونم واست آف گذاشتم نمی دونم چی نوشتم یادم نیس امیدوارم که چیز بدی نبوده باشه  
میدونم موقع خوندنشون کلی بهم خندیدی ...........
این جمله ها رو یادته؟
دل من راضی نبود به این جدایی نازنین
عزیزم منو ببخش اگه یه وقت آزردمت
لحظه ی خدافظی تو سینه ام فشردمت
اشک چشمم جاری شد دست خدا سپردمت...
آخه چرا باید تموم بشه؟؟؟؟؟ 
ادامه اش ایشالاه بعد امتحان و بعد از گذشت اون روزی که بی صبرانه منتظرم بیادش نمیدونم چرا اینقدر ذوقشو دارم!!!!!!!!!!!!!!
 ایشالاه بهمون خوش می گذره 
|